نویسنده: پوریا همدانی

در عصر حاضر، کارآفرینی و کسب و کارهای نوپا، موتور رشد اقتصادی محسوب می شوند و بسیاری از دولت ها اعم از توسعه یافته، در حال توسعه یا توسعه نیافته، افزایش میزان کارآفرینی را در سیاست های کلان خود پیگیری می کنند.
این در حالی است که در بسیاری از موارد ارتباط دقیق میان کارآفرینی و رشد اقتصادی، به علت عدم وجود رابطه مستقیم، دقیقا درک نشده است. دلیل این عدم ارتباط مستقیم این است که این دو چندین قدم علی و معلولی از یکدیگر فاصله دارند و متغیرهای کارآفرینی و رشد اقتصادی در سطوح تحلیلی متفاوت (فردی (individual) در مقابل کلان) مطرح هستند که این مساله تشخیص رابطه بین این دو را دشوار می کند. بنابراین پیش از هر گونه سیاست گذاری و سرمایه گذاری در راستای توسعه کارآفرینی در جامعه، نیاز است که مشخص شود که دقیقا آنها چه نقش های مثبت یا منفی بر توسعه اقتصادی کشور ایفا می کنند. یکی از مهم ترین شاخص های توسعه اقتصادی یک کشور نرخ رشد اقتصادی آن است که به طور معمول با نرخ رشد سالانه تولید ناخالص داخلی (GDP) اندازه گیری می شود.


پیش از آنکه به تاثیرات گوناگون کارآفرینی و شرکت های نوپا بر رشد اقتصادی بپردازیم، لازم است بحث شود که آیا کارآفرینی اساسا برای رشد اقتصادی امر مفیدی محسوب می شود یا خیر. محققان طی تحقیقات اخیر با تحلیل داده ها در کشورهای مختلف به این نتیجه رسیده اند که کشورهای با اقتصاد توسعه یافته، به علت داشتن زیرساخت ها و نهادهای سیاست گذاری و حمایتی مورد نیاز، از وجود کارآفرینان سود می برند. با این همه نرخ کارآفرینی در این کشورها به طور عمومی پایین است (بین ۳ تا ۵ درصد کل نیروی کار) به استثنای ایالات متحده که نرخ کارآفرینی بالا(حدود ۸/۵ درصد کل نیروی کار) نسبت به کشورهای توسعه یافته دیگر دارد. از علل عدم گرایش افراد به کارآفرینی در این کشورها وجود فرصت های شغلی گوناگون و جذاب و همچنین امنیت اجتماعی بالا(مانند حقوق بیکاری مکفی) است که افراد را نسبت به ایجاد کسب و کار جدید که نیازمند مسوولیت پذیری و تحمل فشار کاری زیاد است، بی میل می نماید. در کشورهای در حال توسعه اما وضع کاملابرعکس است و اقتصاد فرصت های کاری متنوع و جذاب زیادی را برای افراد ایجاد نمی کند. لذا از یک طرف نرخ بیکاری در این کشورها معمولابالابوده و از طرف دیگر به علت عدم وجود امنیت اجتماعی بالا(حقوق بیکاری ناچیز)، افراد مجبور به کسب درآمد از طرق دیگر می شوند که در این شرایط درصد بالایی از افراد به کارآفرینی روی می آورند (بین ۶ تا حدود ۱۲ درصد کل نیروی کار). همان طور که داده ها و تحلیل های ۱۵ سال اخیر کشورهای مختلف شرکت کننده در مطالعه جهانی کارآفرینی
(Global Entrepreneurship Monitor) نیز تایید می کنند، نرخ کارآفرینی در کشورهای در حال توسعه، برخلاف تصور عمومی، بسیار بالاتر از نرخ کارآفرینی در کشورهای توسعه یافته است. اما معما اینجا است که چرا این نرخ بالامنجر به رشد سریع اقتصادی در این کشورها نشده است، بلکه حتی در مواردی منجر به کندتر شدن رشد اقتصادی نیز شده است که در ادامه به شرح بخشی از علل آن می پردازیم.

فازهای توسعه اقتصادی و تاثیر کارآفرینان بر اقتصاد
محققان حوزه کارآفرینی و حوزه اقتصاد توسعه استدلال می کنند که به طور کلی۳ مرحله توسعه اقتصادی وجود دارد و کشورها باید در راستای تحقق توسعه یافتگی از مراحل ۱ و۲ عبور کنند تا به اقتصادی توسعه یافته تبدیل شوند: ۱- اقتصاد مبتنی بر کشاورزی و شرکت های تولیدی کوچک با ارزش افزوده ناچیز، ۲- اقتصاد تولید انبوه با تاکید بر کارآیی(efficiency) و صرفه مقیاس (economies of scale) و ۳- اقتصاد دانش محور مبتنی بر نوآوری و تکنولوژی.
همانگونه که تا حدودی مشخص است، کارآفرینان در فاز سوم یعنی اقتصاد مبتنی بر نوآوری تاثیر مثبت بر رشد و توسعه اقتصادی ایفا می کنند،چرا که نهادهای دولتی و بسترهای حمایتی در این کشورها، خلاقیت و توانایی ارائه محصولات (یا خدمات) جدید را در شرکت های نوپا با ایده های بکر تقویت کرده اند.
در فاز دوم که لزوم تولید انبوه و طبعا حضور شرکت های بزرگ احساس می شود، نیاز اصلی به مدیران توانمند بیشتر است تا بتوانند شرکت های بزرگ را در رشد کسب و کار و افزایش صادرات یاری دهند. این در حالی است که در کشورهای در حال توسعه در فاز اول یعنی اقتصاد کشاورزی، انبوه کارآفرینان در حقیقت به علت عدم وجود فرصت های شغلی جذاب به تاسیس شرکت و کسب و کار خود روی آورده اند و تاثیر چندانی بر نوآوری، تولید ارزش افزوده بالاو رشد اقتصادی ندارند. ایران طبق این
طبقه بندی بین مرحله ۱ و ۲ یعنی در حال گذار از اقتصاد کشاورزی به اقتصاد تولید انبوه قرار می گیرد که از این منظر اهمیت کارآفرینان و شرکت های کوچک می تواند محل سوال و تردید قرار گیرد.

نقش های بالقوه کارآفرینی در رشد اقتصادی
اما مستقل از بحث در زمینه مراحل توسعه اقتصادی، می توان این پرسش را مطرح کرد که چگونه کارآفرینان به طور کلی می توانند در توسعه اقتصادی نقش ایفا کنند؟ محققان سه نقش برای کارآفرینان در رشد اقتصادی بر می شمرند:
۱- نوآوری: کارآفرینان و شرکت های کوچک با معرفی محصولات یا خدمات جدید آنگونه که شومپیتر توضیح می دهد، تعادل بازار را به هم می زنند، شرکت های بزرگ اما غیررقابتی را با افت سود و حتی در مواردی خروج از بازار مواجه می کنند و برای مدتی محدود بازار انحصاری با سودآوری بالابرای خود ایجاد می کنند. این بازار انحصاری در نهایت با انتقال دانش به شرکت های دیگر و کپی برداری توسط آنها از میان می رود و بازار به نقطه تعادل جدید عرضه و تقاضا با سود اندک می رسد. در این فرآیند، کارآفرینان برای معرفی محصول یا خدمت جدید و رقابتی نیاز به خلق دانش جدید یا انتقال دانش (تئوریک) از دانشگاه ها و مراکز تحقیقاتی به حوزه خود و بهره برداری از آن دارند که در نهایت منجر به نوآوری در بازار، فروش بیشتر، محصول بهتر و خلق ثروت برای کارآفرین و جامعه می شود.
۲- ایجاد شغل: برخلاف تصور عمومی، محققان نشان داده اند که شرکت های کوچک، به خصوص در اقتصادهای توسعه یافته، بسیار بیشتر از شرکت های بزرگ فرصت های شغلی ایجاد می کنند. به رغم این یافته، فرصت های شغلی در شرکت های کوچک نیز راحت تر از دست می رود و عدم ثبات شغلی در این شرکت ها باعث می شود که استخدام و اخراج در این شرکت ها دینامیک تر باشد. با این همه، شرکت های کوچک به دلیل نوآوری و فرصت های رشد بیشتر، توانایی جذب نیروی کار بیشتری از بازار کار دارند که این نکته باعث کاهش نرخ بیکاری در کشورها و استفاده از استعدادهای متقاضیان کار در سطح کشور شده و منجر به بالارفتن سطح درآمد، مصرف و در نهایت رشد اقتصادی شود.
۳- ایجاد رقابت در صنایع: حضور شرکت های کوچک و نوپا در بازار شرکت های بزرگ و بالغ سبب ایجاد رقابت می شود که این امر سبب جابه جا شدن ارزش افزوده محصولات به سمت مشتریان از طریق کاهش قیمت، افزایش کیفیت محصولات یا ارائه محصولات جدید و متنوع می شود. کارآفرینان با ارائه محصولات جدید در جست وجوی شکستن انحصار بازار که توسط کمپانی های بزرگ ایجاد شده هستند، مانند شرکت نسبتا جوان Google که در آغاز به کار و هنگامی که شرکت بسیار کوچکی بود از طریق معرفی موتور جست وجو حضور انحصاری شرکت های بزرگ مایکروسافت و یاهو را در این عرصه به چالش کشید. به علاوه حضور کارآفرینان موانع ورود به آن بازار را برای دیگر رقبای بالقوه، به علت انتقال دانش به شرکت ها و شکسته شدن انحصار تکنولوژی، به طرز قابل توجهی کاهش می دهد که تاثیرات بلندمدت تر بر رقابت پذیری صنعت مربوطه دارد.

نتیجه گیری
به طور خلاصه می توان گفت که کارآفرینان، همان گونه که شناخته می شوند، می توانند تاثیرات مثبت گوناگونی بر رشد اقتصادی کشورها بر جای بگذارند. این مهم تنها در صورتی میسر می شود که بسترهای لازم جهت نوآوری، رشد کمی و کیفی این شرکت های نوپا در سطح جامعه فراهم شود. فراهم نمودن بسترهای لازم بیشتر به نقش دولت، نهادهای قانون گذاری و نهادهای سیاست گذاری و اجرایی برمی گردد که می تواند با حمایت از کارآفرینان و شرکت های کوچک زمینه مناسب برای رشد و نمو آنها را به وجود آورد.
منابع و ماخذ جهت مطالعه بیشتر در دفتر روزنامه موجود است.

منبع: روزنامه دنیای اقتصاد