ابراهیم سوزنچی کاشانی

امروزه بحث اقتصاد دانش‌بنیان در کشور بسیار داغ شده است و تقریباً هر سازمان یا نهادی یک دفتر یا یک کارگروه اقتصاد دانش‌بنیان برای خود ایجاد کرده‌اند و در حال بحث هستند که این اقتصاد چیست و برای ورود به آن چه‌کاری می‌توان انجام داد؟ قانون حمایت از شرکت‌های دانش‌بنیان نیز تأکید کرده‌است که باید به این بنگاه‌ها توجه خاصی نمود و همچنین حمایت‌های ویژه‌ای نظیر معافیت‌های مالی، مالیاتی، گمرکی و غیره را برای آنان پیش‌بینی کرده است. طبق تعریفی که در این قانون آمده‌است، بنگاه‌های دانش‌بنیان همان بنگاه‌های با تکنولوژی برتر و باارزش افزوده بالا هستند. به‌عبارت‌دیگر، بنگاه‌های دانش‌بنیان آن دسته از بنگاه‌هایی هستند که کالایی را که تولید می‌کنند، ارزش‌افزوده و قیمت نهایی کالای آن عمدتاً متأثر از دانشی‌است که در آن نهفته است نه مواد اولیه و سایر هزینه‌ها. مثلاً یک دارویی که سایرین نمی‌توانند تولید کنند و بنگاهی با کسب یک دانش تخصصی آن را تولید می‌کند و قیمت نهایی آن بسیار بیشتر از هزینه‌ای است که برای مواد فیزیکی تشکیل‌دهنده آن صورت می‌گیرد. تأکید و تمرکز بر این بنگاه‌های دانش‌بنیان و قرار دادن آن‌ها به‌عنوان مرکز اصلی اقتصاد، هدف اساسی مدافعان اقتصاد دانش‌بنیان است. بدین ترتیب ارزش‌افزوده این بخش عمدتاً حاصل دانش است. این بنگاه‌ها برای اینکه بتوانند به چنین مرتبه‌ای دست پیدا کنند نیازمند درجه بالایی از تحقیق و توسعه حداقل بالای ۵% درآمد خود هستند و نیروی انسانی ماهر و تحصیل‌کرده باکیفیت بالای علمی زیادی نیاز دارند و باید بتوانند دانش را در انحصار خود نگه‌دارند. به یک معنا این‌ها بنگاه‌های عمدتاً Hi-Tech هستند.

نویسنده: پوریا همدانی

در عصر حاضر، کارآفرینی و کسب و کارهای نوپا، موتور رشد اقتصادی محسوب می شوند و بسیاری از دولت ها اعم از توسعه یافته، در حال توسعه یا توسعه نیافته، افزایش میزان کارآفرینی را در سیاست های کلان خود پیگیری می کنند.
این در حالی است که در بسیاری از موارد ارتباط دقیق میان کارآفرینی و رشد اقتصادی، به علت عدم وجود رابطه مستقیم، دقیقا درک نشده است. دلیل این عدم ارتباط مستقیم این است که این دو چندین قدم علی و معلولی از یکدیگر فاصله دارند و متغیرهای کارآفرینی و رشد اقتصادی در سطوح تحلیلی متفاوت (فردی (individual) در مقابل کلان) مطرح هستند که این مساله تشخیص رابطه بین این دو را دشوار می کند. بنابراین پیش از هر گونه سیاست گذاری و سرمایه گذاری در راستای توسعه کارآفرینی در جامعه، نیاز است که مشخص شود که دقیقا آنها چه نقش های مثبت یا منفی بر توسعه اقتصادی کشور ایفا می کنند. یکی از مهم ترین شاخص های توسعه اقتصادی یک کشور نرخ رشد اقتصادی آن است که به طور معمول با نرخ رشد سالانه تولید ناخالص داخلی (GDP) اندازه گیری می شود.

پوریا درنی همدانی
دانشجوی دکترای کارآفرینی
باور عمومی و تصور بسیاری از سیاست‌گذاران بر این است که کارآفرینان موتور رشد اقتصادی هستند و نرخ بالاتر کارآفرینی در کشورها تاثیر مثبتی بر توسعه اقتصادی خواهد داشت. با وجود اینکه کارآفرینان در جنبه‌های گوناگونی ازجمله نوآوری، اشتغال‌زایی و افزایش صادرات می‌توانند به اقتصاد یک کشور کمک کنند، همه کارآفرینان به‌طرز یکسانی این مشارکت اقتصادی را ندارند. کارآفرینی دارای تعاریف گوناگونی است که هر تعریف جنبه‌ای خاص از کارآفرینی را مدنظر قرار می‌دهد. به‌عنوان مثال می‌توان کارآفرین را کسی که فرصت‌های کسب‌وکار را شناسایی و از آنها بهره‌برداری می‌کند، تعریف كرد یا کسی که ریسک انجام یک کسب‌وکار جدید را به عهده می‌گیرد در نظر گرفت؛ اما تعریف ساده و عملگرایانه‌ای که در دو دهه اخیر مقبولیت گسترده‌ای در ادبیات کارآفرینی یافته، کارآفرینی را به معنای ایجاد یک کسب‌وکار تعریف می‌کند. این تعریف طیف گسترده‌ای از کارها، از بازکردن یک سوپرمارکت تا تاسیس یک شرکت High-Tech در حوزه IT را به‌عنوان کارآفرینی به شمار می‌آورد. چنین تعریف گسترده‌ای شناسایی ویژگی‌های کارآفرین موفق و تاثیر کارآفرینان بر اقتصاد را دشوار می‌کند. برخی تحقیقات نشان می‌دهند که همه کارآفرینان به رشد اقتصادی در یک کشور کمک نمی‌کنند، بلکه مشارکت اصلی در رشد اقتصادی بر عهده یک گروه کوچک از کارآفرینان نوآور با پتانسیل رشد سریع است. این گروه از کارآفرینان معمولا سرمایه انسانی، به مفهوم دانش، تجربه و تخصص بالا در حوزه فعالیت به همراه مهارت‌های مدیریتی بالا دارند که به آنها در شناسایی فرصت‌های جدید و بهره‌برداری موفق از آنها کمک می‌کند.